رخصت بده كه خیمـۀ مـاتم به پا كنیم
پیـراهـن سیـاه بـه تن با شمـا كنیم
آیـد صـدا ز غیب كـه قـد قـامت العـزا
رخصت بـده اقـامۀ بـزم عـزا كنیم
در حـد مـا كه نیست ولیكـن خـدا كنـد
بر گـریـه های روز و شبت اقتـدا كنیم
دو كـاسه اشك و یك دل خونین ز داغ را
آورده ایـم نــذر غـم كـربــلا كنیم
موعود هل اتی چـه شـود یك مُحّـرمی
تو روضـه ای بخوانی و ما جان فدا كنیم
بر ما بخـوان تو روضـۀ شیب الخضیب را
تا گـریه بـر حسیـن سر از تن جدا كنیم
«تكلیف انتقام شهیدان بدوش توست »
ای منتقـم بـرای ظهــورت دعا كنیم
مـاه محّـرم است «وفائی» به ناله گفت
با ناله های خویش جهـان را صـدا كنیم
شاعر : استاد سید هاشم وفایی
- دوشنبه
- 13
- آبان
- 1392
- ساعت
- 4:42
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه