شعر شب تاسوعای حضرت عباس
دلم شدپر احساس
فضا پر شده از بوی گل یاس
هوای حرم حضرت عباس
علمدار نیامد سهپدار نیامد
خدا ساقی و سردار نیامد
و آن شیر دلیر حرم حضرت ارباب
همان ساقیه لب تشنۀ این آب
علمدار نیامد سهپدار نیامد
خدا ساقی و سردار نیامد
ای اهل حرم میرو علمدار نیامد
ساقی و یل و سید و سالار نیامد
علمدار نیامد سهپدار نیامد
خدا ساقی و سردار نیامد
شیر سرخ شه خوبان پسر شاه ,وزیر عربستان
همان کس که بدادست برای لبه تشنه چو دو دستان
ای اهل حرم شاه حرم رفت ز دنیا
آمد به برش مادر او حضرت زهرا
علمدار نیامد سپهدار نیامد
خدا ساقی و سردار نیامد
ای سینه زنان دست علمدار فتاده
بر چشمه عزیزش چو سه شعبه بنشانده
علمدارنیامد...سپهدار...خدا ساقی و سردار...
ای سینه زنان فرقه علمدار شکسته
خم گشته علم گشته علمدار چوخسته
علمدار...سپهدار...خدا ساقی و سردار...
خورشید بسوزد ز غمه ساقی تشنه
آمد به سراغش تبر و نیزه و دشنه
علمدارنیامد...سپهدار...خدا ساقی و سردار...
درکرببلا خون چو معنای جنون است
دیوانه و مستانه شوید وقت کنون است
علمدار نیامد...سپهدار....خدا ساقی و ساردار
ای لطمه زنان زینب کبری شده حساس
لطمه زند او بر سر و از غصۀ عباس
علمدار نیامد...سپهدار....خدا ساقی و ساردار
طفلان حرم تشنۀ یک جرعۀ آبند
ناموس حرم لطمه زنان در تب و تایند
علمدار نیامد...سپهدار....خدا ساقی و ساردار..
منبع:www.gholam-nevesht.blogsky.com
- سه شنبه
- 1
- آذر
- 1390
- ساعت
- 7:48
- نوشته شده توسط
- محب
ارسال دیدگاه