اهل خیمه شده لحظه ی دیدار آخر
خواهرم کودک تشنه ی من را بیاور
چاره سازم لب عطشان او را
تا ببوسم سپیدی گلو را
لایی لایی علی ، لالایی اصغر
******
ناگهان از کجا سر رسید این تیر دشمن
قتلگاه تو ای نازنین شد سینه ی من
حرمله حرمله آتش بگیری
بی مروت زدی طفل صغیری
لایی لایی علی ، لالایی اصغر
******
این سه شعبه اگر چه دریده حنجر تو
هم مرا کشت و هم عمه و هم مادر تو
تیر عجب سر بریده از تن تو
چقدر دیدنی ست خندیدن تو
لایی لایی علی ، لالایی اصغر
شاعر : میثم مومنی نژاد
- چهارشنبه
- 15
- آبان
- 1392
- ساعت
- 4:59
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
میثم مومنی نژاد
ارسال دیدگاه