قرار قلب بیقرارم ، برادر جان دلشوره دارم
کسی را غیر از تو ندارم ، حسین جان
از آن ترسم ای نازنینم ، در این صحرا داغت ببینم
پریشان حال و دل غمینم ، حسین جان
یا اخا ، بیا و مزن خیمه در این صحرا
رسد بوی هجران ز خاک اینجا ، تو را جان زهرا
مکن تو بازی با جان خواهرت
رسد بگوشم آوای مادرت
بگو چه سازد این یار مضطرت
یابن الزهرا مظلوم کربلا
******
گرفته بوی غم صدایم ، بگو از این صحرا برایم
به درد غربت آشنایم ، حسین جان
تو که مظلوم کربلایی ، بگو روزی که سرجدایی
مگر در زیر دست و پایی ، حسین جان
واویلا ، شود صید تیر و سنان حنجرها
رود بر سر نیزه یک یک سرها ، چه سازم من آنجا
همینکه وارد در کربلا شدم
دل نگران این ماجرا شدم
چگونه بینم از تو جدا شدم
یابن الزهرا مظلوم کربلا
******
بیا ای خواهر گریه کم کن ، به جان مادر گریه کم کن
از این پس دیگر گریه کم کن ، واویلا
پیاده شو از محمل اینجا ، رکاب تو زانوی سقا
نما این صحرا را تماشا ، واویلا
واویلا ، به دور تو حلقه زده محرمها
ندیده کسی سایه ات را حتی ، بگویم ز غمها
امان ز وقت بوسیدن گلو
شود تن من یکباره زیر و رو
به چادر تو پا می نهد عدو
یابن الزهرا مظلوم کربلا
شاعر : قاسم نعمتی
- چهارشنبه
- 15
- آبان
- 1392
- ساعت
- 5:44
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه