ز جا برخیز ای تکیه گاهم ، تو هستی سردار سپاهم
بدون تو من بی پناهم ، ابالفضل
تو سقای لب تشنگانی ، قرار قلب کودکانی
کنار من باید بمانی ، ابالفضل
یا عباس ، توهستی که این خیمه ها پابرجاست
نگاه همه سوی مشک سقاست ، حرم بی تو غوغاست
نما نظر بر این دیده ترم
عجب بلایی آورده بر سرم
چه سازم عباس بعد تو باحرم
یابن الحیدر سقای لشگرم
******
پس از تو کار من تمام است ، دگر پایان احترام است
زمان حمله بر خیام است ، واویلا
پناه خواهر ها تو هستی ، امید دخترها تو هستی
امان معجرها تو هستی ، واویلا
یاعباس ، ببین روی لشگر به زینب وا شد
به دوره خیام حرم غوغاشد ، عدو بی حیاشد
نهاده زینب دستان خود به سر
ز ماجرائی دارد دلم خبر
به روسری ها دارد عدو نظر
یابن الحیدر سقای لشگرم
******
علم یک سو دست تو یک سو ، عجب آشفته گشته گیسو
نمانده چیزی از دو ابرو ، برادر
شدی پاشیده بین صحرا ، تکان دادی بازوی خود را
کنار تو افتادم از پا،برادر
یا عباس ، چه کاری ببین کوفه دستم داده
سرت بر سر شانه ات افتاده ، به رخ پا نهاده
عمود آهن پاشیده این سرت
نمانده چیزی از دیده ترت
بگو چه گویم پاسخ به خواهرت
یابن الحیدر سقای لشگرم
شاعر : قاسم نعمتی
- چهارشنبه
- 15
- آبان
- 1392
- ساعت
- 6:3
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه