یوسف کرببلا ، نور چشم بابـا
پاره پاره دل من ، تنت اربـاً اربـا
پیش دشمن مپسند دیدهی گریان مرا
پسرم یک ابتا گو و بخر جان مرا
ولدی یا ولدی
******
شد خزان گلشن تو ، دیدنی شد تن تو
میکشد بابا را ، خندهی دشمن تو
دشمن آتش زده بر خرمن من، خوشهی من
جگرم سوخته از داغ جگرگوشهی من
ولدی یا ولدی
******
غرق خون اعضایت ، قامت رعنایت
از غم تو چه گذشت ، بر دل بابایت
اثر داغ تو را بر جگرم فهمیدم
همچنان لالهی جسم تو ز هم پاشیدم
ولدی یا ولدی
شاعر : میثم مومنی نژاد
- چهارشنبه
- 15
- آبان
- 1392
- ساعت
- 6:43
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
میثم مومنی نژاد
ارسال دیدگاه