زمزمه - واحد
(هشت شب)
خدا کنه یکی بیاد پیش دل شکسته ام
بر داره این بار غم و از روی دوش خسته ام
آه ای خــدا بــده به کارم خاتمه
این رو سیـاه شرمنده شد از فاطمه
افتاد ای وای تو قلب زینب واهمه
سرنــوشت من دیگه تو ی دستای زینبه
تنها سرمایم فقـط ذره ای حجب و ادبه
تو به ی این تن شکسته شدن زیر مرکبه
حسین جان ، قبولم کن جون مادرت
******
هوس ندارم ای خدا کبوتر حرم بشم
فـقـط بـزار آبرویی برای مادرم بشم
قبل از اینکه یک خیمه ای غارت بشه
یا به حسین یه لحظه جسارت بشه
بزار که این بی آبرو راحت بشه
اگـه بشکنـه آقا شیشه ی ناز احساست
یــا کـه شعله ای بیفته توی دامن یاست
وای خجل میشم یه دنیا من از چشم عباست
حسین جان ، قبولم کن جون مادرت
شاعر : محسن طالبی پور
- چهارشنبه
- 15
- آبان
- 1392
- ساعت
- 8:1
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محسن طالبی پور
ارسال دیدگاه