مادر به جای آب ز شرم تو آب شد
آتش گرفت ، سوخت و غرق عذاب شد
بیهوده پا به سینه ی من میزنی ، مکوب
حتی خیال قطره ی شیری سراب شد
مثل همیشه بوسه زدم روی گونه ات
اما لبم ز تاول رویت کباب شد
از بس ترک به روی ترک بسته بر لبت
شرمنده ی لبت ، پسرم آفتاب شد
از تیرهای حرمله پیداست فکر چیست
ای غنچه ی خزان زده وقت گلاب شد
وقتی عمود خیمه عباس را کشید
گفتم رباب خانه عمرت خراب شد
شاعر : حسن لطفی
- چهارشنبه
- 15
- آبان
- 1392
- ساعت
- 13:26
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حسن لطفی
ارسال دیدگاه