این تیغ ها نظام تنت را به هم زدند
تر کیب صورت و بدنت به هم زدند
تیزی نیزه های پر از خشم شامیان
تصویر کهنه پیرهنت را به هم زدند
تنها هجوم نیزه و شمشیر بس نبود
با سنگ شیوه ی زدنت را به هم زدند
باران سنگ های پر از بغض مرتضی
دندان و دنده و دهنت را به هم زدند
وقت هجوم و غارت جسمت حسین من
آری حرامیان کفنت را به هم زدند
رحمی نشد به پیکر بی جانت ای حسین
با نعل تازه جسم و تنت را به هم زدند
شاعر : وحید محمدی
- چهارشنبه
- 15
- آبان
- 1392
- ساعت
- 13:42
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
وحید محمدی
ارسال دیدگاه