(پنج شب)
از آسمون دیده هام داره میاد ( بارون غربت)2
ببین عزیز فاطمه اینجا شدم (مهمون غربت)2
غروبه و خیره شده چشای من به آسمونا
لبای من همش میگه نیا کوفه غریب زهرا
حالا که از راه رسیده باز شب ، بین دعا بین ربی یارب
دعا میخونم برای زینب
میدونم روضه ها رو میدونی ، روضه ی غربت و سرگردونی
روضه ی (قد کمونی)2
******
نیا آقا سنگینه دست لشکر (دارالاماره)2
رسمشونه سیلی زدن پیرو جوون (فرقی نداره)2
آقا نیار رقیه تو ، تو کوفه هم بزم عذابه
یه عده مست دور منن تو دستشون جام شرابه
شکستنِ عهدشون منو کشت ، جسارتِ بی امون منو کشت
غصه ی زخم زبون منو کشت
میدونم روضه ها رو میدونی ، روضه ی غربت و سرگردونی
روضه ی (قد کمونی)
شاعر : محسن طالبی پور
- چهارشنبه
- 15
- آبان
- 1392
- ساعت
- 14:20
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محسن طالبی پور
ارسال دیدگاه