(سه شب)
داداش ، هدیه هامو برات آوردم
زندگیمو به تو سپردم ، تو یار می خوای من که نمردم
داداش ، تحویل بگیر این بچه هامو
تر نکنی یه وقت چشامو ، قبول کن این دسته گلامو
شرمنده ام ندارم ، بیشتر از این عزیزم
خون کبوترامو ، به پای تو می ریزم
بذار گلای سرخم ، بشن براتو پرپر
می خوان بشن فدای ، یه تار موی اصغر
حسین غریب مادر
******
زینب ، ای خواهر دشمن ستیزم
ببین دارم عرق می ریزم ، خجالتم نده عزیزم
زینب ، کوفیا نامردن و گرگن
مهموناشونو سر می برّن ، نذار خجالت بکشم من
اینا که مثل قاسم ، زره به تن ندارن
اگه برن به میدون ، چی سرشون میارن
خواهر ببین دشمنا ، نیزه هاشون چه تیزه
نذار که خون طفلات ، جلو چشام بریزه
زینب عزیز حیدر
شاعر : محمد مهدی روحی
- چهارشنبه
- 15
- آبان
- 1392
- ساعت
- 14:51
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد مهدی روحی
ارسال دیدگاه