خدا ، علی اصغرم بی تابه
میون خیمه ها بی خوابه ، منتظر یه قطره آبه
علی ، ببین رباب شده پریشون
مادرتو اینقدر نسوزون ، دور لبت زبون نگردون
از گرمی تن تو ، گهواره هم می سوزه
لب از لبت می گیرم ، اما لبم می سوزه
اگر که مشک سقا ، یه قطره آب نداره
گریه نکن علی جون ، شاید بارون بباره
لالا علی اصغر
******
علی ، عزیز من صدات گرفته
آتیش روی لبات گرفته ، ببین دل بابات گرفته
علی ، دووم بیار ای شیرخواره
رفته عموت که آب بیاره ، قول عموت نشد نداره
یکی بیاد علی رو ، از دست من بگیره
ببره سیراب کنه ، بچه ام داره می میره
غنچه های گل یاس ، با خواهش و التماس
تا اصغرم نمرده ، برید سراغ عباس
لالا علی اصغر
شاعر : محمد مهدی روحی
- چهارشنبه
- 15
- آبان
- 1392
- ساعت
- 14:56
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد مهدی روحی
ارسال دیدگاه