بهشت
باريد ابر معجزه باراني از بهشت
روييد ناله ناله نيستاني از بهشت
پيچيد بوي لاله و سيب وسپند و عود
در حول و حوش لشكر مرداني از بهشت
بانو براي بدرقه آمد ، به دست داشت
يك كاسه آب كوثر و قرآني از بهشت
رفتند دانه دانه شقايق ، كبوتران
با شوق تا دريچه پنهاني از بهشت
آنان كه مانده اند وفادار و استوار
تا نفخ صور بر سر پيماني از بهشت
در روزگار واقعه هم ايستاده اند
در سايه ي مقدس انساني از بهشت
آن سوي دشت حادثه ترسيم مي شود
با دستهاي رانده ي شيطاني از بهشت
اي آنكه آب بر لب خورشيد بسته اي
اي كفر ! اي عطش ! تو چه مي داني از بهشت
مردان سر بلند و سرافراز و تشنه لب
دارند نام پاك مسلماني از بهشت
لب را به نام پاك خدا تا كه تركنند
باريده ابر معجزه باراني از بهشت
ما را به حال خود بگذاريد ، تشنه ايم
بر پاي بوس خاك شهيداني از بهشت!
حبيبالله قاآني
- شنبه
- 5
- آذر
- 1390
- ساعت
- 5:12
- نوشته شده توسط
- مهدی نعمت نژاد
ارسال دیدگاه