هر که از عاشقی خبر دارد
در دلش میل ترک سر دارد
آنکه از نسل حیدر و زهراست
شوق پرواز بیشتر دارد
کربلا جای پر کشیدن هاست
قاسم از راز آن خبر دارد
رنگ و بوی حسین دارد او
همنشینی گل اثر دارد
سیزده ساله است و با این حال
جگری مثل شیر نر دارد
ذکر احلی من العسل به لبش
پیش او مرگ هم شکر دارد
بی زره آمده، عدو می گفت:
چقدر این پسر جگر دارد
آمده مثل شیر می غُرَّد
نسل حیدر عجب ثمر دارد
یاد صفین زنده شد امروز
بس که او جلوۀ پدر دارد
زاده یوسف است و یوسف روی
جلوه هایی چنان قمر دارد
نور چشم حسن نظر نخوری
چشم این گرگ ها خطر دارد
تو برای حسین یک حسنی
با تو انگار بال و پر دارد
هم برایت عمو و هم پدر است
نشده چشم از تو بردارد
مجتبای حسین صبری کن
که عمو چشم های تر دارد
قول داده مراقبت باشد
چه کند کربلا خطر دارد؟
تو برای حسین یک حسنی
گر چه مثل حسین بی کفنی
زاده مجتبی زمین افتاد
ناگهان، بی هوا، زمین افتاد
فرق او تا شکافت دشمن گفت:
آفرین، مرحبا، زمین افتاد
ناله اش بین هلهله گم شد
گر چه او با صدا زمین افتاد
مثل حیدر شهید شد قاسم
یا علی گفت تا زمین افتاد
پیش قاسم رسید و از گریه
حضرت کربلا زمین افتاد
یادش آمد مدینه مادر هم
وسط کوچه ها زمین افتاد
بر زمین خوردن ارث مادری ست
هر که از نسل ما، زمین افتاد
آن طرف تر کنار علقمه هم
ساقی با وفا زمین افتاد
بر زمین پای می کشد از درد
صورتش گاه سرخ و گاهی زرد
شاعر : حسین ایزدی
- شنبه
- 18
- آبان
- 1392
- ساعت
- 12:21
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حسین ایزدی
ارسال دیدگاه