ای زخون رنگین لقا از جای خیز
یادگار مجتبا از جای خیز
بهر تو رفتن ز ماندن خوشتر است
تلخی مرگ از عسل شیرین تر است
خفته بر این خاک صحرایی چرا
همچو اکبر اربا اربایی چرا
کن نظر بر ناله و فریاد من
دست و پا کمتر بزن داماد من
بعد از اکبر دل به تو خوش داشتم
داغ تو اینسان نمی پنداشتم
چون علمدارم رشیدی قاسمم
زیر مرکب قد کشیدی قاسمم
این چنین درمانده ام کردی چرا
از حسن شرمنده ام کردی چرا
از تو پرسیدند اگر اهل حرم
من چه گویم در جواب دخترم
تو همای بی پر و بال منی
نازنین قرآن پامال منی
قلب لبریز از محن داری چرا
موجی از خون در دهن داری چرا
گرگها اینجا چرا چنگت زدند
با چه جرمی قاسمم سنگت زدند
زین همه لاله تنت گلشن شده
پیکرت چون حلقه جوشن شده
بسکه پاشیده ز هم کشته تنت
بر عمو سخت است خیمه بردنت
پهلویت یاد آور زهرا شده
استخوان سینه ات پیدا شده
پیکرت بر خاک صحرا مانده است
نیزه کی در تنت جا مانده است
- یکشنبه
- 19
- آبان
- 1392
- ساعت
- 4:27
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه