برسان زود جوانان حرم را عباس
كه بیارند به خیمه پسرم را عباس
دسترنجِ همه ی عمر مرا باد تكاند
جمع كن روی عبایم ثمرم را عباس
به زمین میزندم...،داغ جوان سنگین است
پس بگیر از دو طرف زیر پرم را عباس
زخم تیری كه قرار است نصیب تو شود
كاش میدوخت به هم چشم ترم را عباس....
....تا نمیدیدم از این سوی به آن سوی زمین
پخش كردند تمام جگرم را عباس
زانویم تا شده اما به تو پشتم گرم است
نشكند كاش بلایی كمرم را عباس
اكبرم رفت تو هم گر بروی از دستم
پس به كی بسپرم این اهل حرم را عباس
بعد آن دیر نباشد كه ببیند زینب
پنجه ای چنگ زده موی سرم را عباس
شاعر : علی صالحی
- دوشنبه
- 20
- آبان
- 1392
- ساعت
- 8:15
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
علی صالحی
ارسال دیدگاه