تو را به دست گرفته به آسمان بدهد
گل محمدی اش را به باغبان بدهد
كه برگ های تو را یك به یك جدا كردند
بغل گرفته به زهرا تو را نشان بدهد
برید صوت تو را نیزه ی حسود كسی
به روی حنجره ات آمده اذان بدهد
تو را بریده بریده صداكند ... ولدَی
اگر كه هلهله ها یك كمی امان بدهد
بغل گرفته تو را و تن تو می ریزد
خودت بگو كه چگونه تو را تكان بدهد
بلندشو پدرت را به خیمه برگردان
وگرنه پیش تن زخمی تو جان بدهد
بلند شو به لبش بوسۀ دوباره بده
وگرنه بعد تو بوسه به خیزران بدهد
***
شاعر : محسن حنیفی
- دوشنبه
- 20
- آبان
- 1392
- ساعت
- 8:17
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محسن حنیفی
ارسال دیدگاه