ای پیکر تو چون جگر پاره پاره ام
تا کی زنی به دل ز سکوتت شراره ام
با آن که سینه ام شده مجروح داغ تو
لبخند قاتلت زده زخم دوباره ام
یک آسمان ستاره زچشمم به خاک ریخت
دیدم چو پاره پاره شده ماه پاره ام
من چاره ساز درد همه عالمم ولی
با اوفتادن تو زکف رفته چاره ام
ای تشنه لب برآر سر از خاک و آب ریز
از اشک دیده بر گلوی شیر خواره ام
چون قرص ماه آفتاب وجودم تمام سوخت
دیدم به چشم خویش غروب ستاره ام
بعد از تو ای ستارۀ صبح امید، نیست
غیر از سکوت دائم و اشک هماره ام
از چشم نیم باز تو خون پاک می کنم
شاید کنی به گوشه چشمی نظاره ام
"میثم" زسوز سینه چو شرح غمت دهد
آتش زند به عالم دل با اشاره ام
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- دوشنبه
- 20
- آبان
- 1392
- ساعت
- 11:53
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه