به حلقت تیر کین بنشست اصغر
تو را دادم چه زود از دست اصغر!
خودم دیدم که این تیر سه شعبه
نفس را بر گلویت بست اصغر!
***
ز اشکم خون به قلب سنگ کردم
نفس را در گلویم تنگ کردم
گرفتم دست خود زیر گلویت
ز خونت صورتم را رنگ کردم
***
به قلبم حرمله تیـر خطـا زد
گلـوی نـازک طفـل مـرا زد
دو چشمم بود بر زخم گلویش
دو دستش بسته بود و دست و پا زد
***
کسی چون من گل پرپر نبیند
گلـوی پـارۀ اصغـر نبینـد
بدست خویش کَندم قبر او را
که این قنداقه را مادر نبیند
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- دوشنبه
- 20
- آبان
- 1392
- ساعت
- 12:12
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه