با غمت مي خرم آقا خوشي عالم را
و به عالم ندهم تا به ابد اين غم را
چشم بر راه تو و روز نهم هم آمد
قسمتم كرد خدا سينه زدن با هم را
ريشه ي بيرقتان عزتمان بخشيده
از سرم باز مكن سايه ي اين پرچم را
دم من هست حسن بازدمم هست حسين
تا نفس هست نگير از نفسم اين دم را
نمك روضه ما را خود زينب داده
شور ما زنده كند خيل بني آدم را
علم رايت العباس بلندم كرده
مادرت داده به من اين سند محكم را
مادرت جان مرا نذر عمو جانت كرد
حرمم بخش علاجي بكني دردم را
شاعر : حسن لطفی
- سه شنبه
- 21
- آبان
- 1392
- ساعت
- 15:24
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حسن لطفی
ارسال دیدگاه