عهد با چشم پر از مهر تو ما می بندیم
كوله بار سفری تا به خدا می بندیم
قبله آنجاست كه اقبال دل آن سو باشد
پس اقامه به سوی كرببلا می بندیم
بست فطرس پر ما را به پر قنداقت
ما پر خویش به امید شفا می بندیم
تا ابد بنده و پا بست تو ما می مانیم
دل بر آن زلف پریشان و رها می بندیم
ما حبیبیم كه چون پیر غلام تو شدیم
سرخ تر در یم خون باز حنا می بندیم
باز بر بام تو بنشسته و پر می گیریم
روزی از نو شده و عشق ز سر می گیریم
***
شاعر : محسن حنیفی
- شنبه
- 25
- آبان
- 1392
- ساعت
- 5:36
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محسن حنیفی
ارسال دیدگاه