• جمعه 2 آذر 03


شعر عصر عاشورا-شام غریبان -( شمشیر و تیغ و نیزه­ی خود را گذاشتند )

3675
0

 شمشیر و تیغ و نیزه­ی خود را گذاشتند
خورشید را مُقَطَّعُ الاَعضا گذاشتند
وحشی شدند و موقع تقسیمِ غارتش
بر مُصحَفِ شریفِ تنش پا گذاشتند
چرخی زدند با سرِ بر نیزه رفته اش
داغی عجیب بر دلِ زهرا گذاشتند
دیگر به نعلِ تازه زدن احتیاج بود
جایی برای تاختن آیا گذاشتند؟
از قتله گاه راضی و دستِ پُر آمدند
سهمی برایِ زینب كبری گذاشتند؟
لرزید عرشِ اعظم و بارانِ خون چكید
آتش مگر به گیسوی حورا گذاشتند؟
زینب به گریه گفت عَلیكُنَّ بِالفِرار
با ترس و لرز پای به صحرا گذاشتند
شمشیر، كعبِ نِی و سَنان تازیانه شد
بی داد كینه را به تماشا گذاشتند
حتی فرشته دست به شیون گرفت و سوخت
تا دست رویِ چادر زن ها گذاشتند
از روسری گرفته و تا گوشواره را
در خیمه ها به مَعرضِ یغما گذاشتند
خورجین به دست ها سرِ یك ذره بیشتر
حتی میانِ خود سرِ دعوا گذاشتند
مستِ غرور لشكرِ عشرت عقب كشید
و ما بقیِ ظلم به فردا گذاشتند

 

شاعر : علیرضا شریف

  • شنبه
  • 25
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 5:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران