يادى ز ما كن يا حسين!
انتظارم مىكُشد، يادى ز ما كن يا حسين!
درد هجران را به وصل خود دوا كن يا حسين
گرچه دورم، بر نگاه دلنشينت جان دهم
كوفه را با يك نظر چون كربلا كن يا حسين!
بىنيازى گرچه از من، من به تو دارم نياز
پادشاهى، يك نگه بر اين گدا كن يا حسين!
در حريم كعبه مىگردى چو اى سيمرغ عشق
عبد سرگردان خود را هم، دعا كن يا حسين!
عيد قربان است فردا و ممنم قربانيت
چون ندارم صبر، امروزم فدا كن يا حسين!
چون كه دور افتادهام، اى زائر بيتالحرام
بام قصر كوفه را، كوه منا كن يا حسين!
مهربانى از دو سر، دارد چو لذت بيشتر
دير شد احضار من، نامم صدا كن ياحسين!
آيم از شوق تو با سر، چونكه پابندم به عشق
پاى بر فرقم بنه، كامم روا كن يا حسين!
چون «حسان» بسيار مىباشد گداى درگهت
جمله را با يك نظر از غم رها كن يا حسين!
دارم اندر ذمّهام حق خدا و خلق را
خود به فضل خويشتن دِيْنم ادا كن يا حسين
(حسان)
- یکشنبه
- 6
- آذر
- 1390
- ساعت
- 11:53
- نوشته شده توسط
- مهدی نعمت نژاد
ارسال دیدگاه