هلالی رو نیزه سوارم ، بدنبال تو بی قرارم
نگاهی کن بر حال زارم ، حسین جان
نسیم افتاده بین مویت ، خضاب از خون گردیده رویت
شدم دلتنگ گفتگویت ، حسین جان
حسین جان ، به گوشم رسیده صدای قرآن
تماشا کنم قاری ام را گریان ، دلم را مسوزان
فدای لحنِ زیبای تو حسین
نشسته خون بر لبهای تو حسین
به روی نیزه شد جای تو حسین
یابن الزهرا ، مظلوم کربلا
******
چه نازی داری روی نیزه ، نگاهم خیره سوی نیزه
شده خونین پهلوی نیزه، حسین جان
کشیده کارم بین بازار ، شدم در هر جائی گرفتار
زدم ناله پس کو علمدار ، حسین جان
واویلا ، گرفتاری من تماشا دارد
زغصه اگر جان دهم جا دارد ، غمم گریه دارد
ببین که گشته بی پرده محملم
سرت به نیزه آمد مقابلم
زخم گلویت گردیده قاتلم
یابن الزهرا ، مظلوم کربلا
******
شبی دور ازمن آرمیدی ، تنورِ خولی را چشیدی
میان ِ خاکستر چه دیدی ، حسین جان
عوض گردیده وضع رویت ، چه کرده آتش با گلویت
چرا آشفته گشته مویت ، حسین جان
واویلا ، چرا پلک خاکیِ تو وامانده
کجاها سرت را عدو چرخانده ، به آتش نشانده
چنان سر تو زخمی شده سرم
بیا ببندم زخم تو دلبرم
به گوشه های خاکیِ معجرم
یابن الزهرا ، مظلوم کربلا
شاعر : قاسم نعمتی
- یکشنبه
- 26
- آبان
- 1392
- ساعت
- 5:50
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه