شراروزلزله بر عرش داور افتاده
به فرش شورش وغوغای محشر افتاده
محیط کرببلا پرشده ست ازصیاد
زتیر حرمله هرسو کبوتر افتاده
به هرطرف که نظر می کنی گلی خونین
چوگوهری ست که ازدیدۀ ترافتاده
به یک طرف تن قاسم فتاده برصحرا
به یک طرف تن صدچاک اکبرافتاده
دودست برسرخود زدچوزینب ازغم دید
به روی خاک دودست برادر افتاده
کنار علقمه سقای کربلا می دید
به روی آب روان عکس اصغر افتاده
به موج خیز ستم، کشتی هدایت وعشق
میان لُجه ای ازخون شناور افتاده
صفای گلشن سرسبز باغ فردوس است
گل همیشه بهاری که پرپر افتاده
سزاست گرکه جهان خاک غم به سرریزد
که سرفرازترین سرو بی سرافتاده
زناله های غم انگیز عترت یاسین
شرار غم به وجود پیمبر افتاده
شمیم فاطمه آید مگر زخاک حسین
که باز زینب او یاد مادر افتاده
گه اسیری دخت علی وفائی گفت
طناب ظلم به بازوی حیدر افتاده
شاعر : استاد سید هاشم وفایی
- یکشنبه
- 26
- آبان
- 1392
- ساعت
- 6:6
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه