وقتی بساط گریه ی مشك تو جور شد
مادر رسید علقمه وادی طور شد
پهلوی تو شكست و دلم تا مدینه رفت
داغ مدینه بر جگر من مرور شد
دور ضریح جوشن تو جا نمانده بود
در جوشن تو نیزه رسید و به زور... شد
بعد از تو شرط بسته شده بر سر حسین
بعد از شكست قد تو دشمن جسور شد
سهم سر تو بستن بر روی نیزه شد
سهم سر برادر پیرت تنور شد
بعد از سه روز داغ تو از بس بزرگ بود
در قبر كوچكی تن تو جمع و جور شد
شاعر : محسن حنیفی
- یکشنبه
- 26
- آبان
- 1392
- ساعت
- 6:24
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محسن حنیفی
ارسال دیدگاه