داغی نشانده بر جگرت، یاد کربلا
خون می رود ز چشم ترت، یاد کربلا
زینب، سکینه، گریه و طفل رباب و آب
می آورند در نظرت، یاد کربلا
با زخمی از تسلَیِ زنجیرِ سلسله
مانده به روی بال و پرت، یاد کربلا
با خطبه های بی بدلت زنده کرده ای
در لحظه لحظـۀ سفرت، یاد کربلا
از قتل صبر روضه بخوان ای امام صبر
با سوزِ آه شعله ورت، یاد کربلا
از سجده های لشکر شمشیر و نیزه ها
از خنجر و سر پدرت، یاد کربلا
از لحظه ای که غارت خیمه شروع شد
آتش گرفت دور و برت، یاد کربلا
تا صبح حشر ضامن این دین و پرچم است
یاد محرم و صفرت، یاد کربلا
این جلوه های اشکِ عزا در صحیفه است
یاد خدا، شب و سحرت، یاد کربلا
شاعر : محمدرضا رضایی
- یکشنبه
- 26
- آبان
- 1392
- ساعت
- 12:4
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمدرضا رضایی
ارسال دیدگاه