• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت امام موسی کاظم(ع) -( حال او دگر به زندان ، گذرد دگر ز درمان )

2195
2

حال او دگر به زندان ، گذرد دگر ز درمان
اثرِ زهر جفا شد ، ز دو چشم او نمایان
میشود رها ز دنیا ، می رود به سوی معبود
می دهد سلامی اینک ، محضر خدای منان
شیعیان منتظر او ، که برون شود ز بندش
در گشوده شد وَ آمد ، به روی دوش غلامان
ولی اینجنین چرا او کفِ تخته ای سوار است
نه نفس نه حرکتی نه،شده است چو جسم بی جان
نگشوده اند چرا پس ، غُل ز دست و پای موسی
شد روانه این دل من ، سمتِ شام ، شامِ غریبان
تازیانه ، هتک حرمت ، درد مشترک ولیکن
بزم مـِی وَ دخت حیدر ، او اسیر و این اسیران
بی حیا مکن جسارت به لبِ عشق دو عالم
خیزران نبوده هرگز صله بر قاری قرآن
میرود سری سواره ، جلوی چشم یتیمان
زینب از حسین بپرسد به کجا چنین شتابان ؟

  • دوشنبه
  • 27
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 7:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران