روحم اگرچه نیست به تن،زنده ام هنوز
بی ارزش وبهاوثمن زنده ام هنوز
خارم به چشم و حسرت دیداربردلم
با این همه عذاب ومحن،زنده ام هنوز
این روزها دوباره به شوق شنیدن
آن قصه اویس قرن زنده ام هنوز
صدمرده زنده میشود از ذکر یاحسین
اصلا عجیب نیست که من زنده ام هنوز
ارباب جان محرمت ازراه آمده
تنهابه شوق سینه زدن زنده ام هنوز
میخواستی که آتش عشقت به جان زنی
صدهاهزاربار بزن زنده ام هنوز
شاعر : مهدی صفی یاری
- چهارشنبه
- 29
- آبان
- 1392
- ساعت
- 4:49
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
مهدی صفی یاری
ارسال دیدگاه