• دوشنبه 3 دی 03

 وحید قاسمی

شعر تنور خولی مصائب شهر کوفه و شام -( بوي بهشت مي وزد از داخل تنور )

4543
2

 بوي بهشت مي وزد از داخل تنور
 موسي گمان كنم كه رسيده به كوه طور
 شبنم كنار ساحل آتش چه مي كند؟
 اين سيب سرخ داخل آتش چه مي كند؟
 آتش گرفته شهپر ققنوس در تنور
 نفرين آسمان و زمين باد بر تنور
نمرودها و ابرهه ها عهد بسته اند
آيينه ي تجلي حق را شكسته اند
سوزانده اند قسمتي از باغ سيب را
فهميده اند معني شيب الخضيب را
اينجا خليل راهي رضوان نمي شود
آتش در اين بلاد گلستان نمي شود
خورشيد گرگرفته درون تنور، واي
موسي سرش جدا شده دركوه طور، واي
جاي عزيز فاطمه كنج تنور نيست
مطبخ محل شأن نزول زبور نيست
ديشب تمام دشت برايش گريسته
يحيي درون طشت برايش گريسته
زخم عميق لعل لبش گريه آور است
چشمان نيمه باز شفق گونه اش تراست
رخت سياه بر تن حوا وآسيه
مريم براي فاطمه مي خواند مرثيه
كروبيان به چنگ عزا زخمه مي زنند
دور تنور حوروملك لطمه مي زنند
افلاكيان آينه رو سينه مي زنند
با نوحه هاي مادر او سينه مي زنند
تا بين دست فاطمه خورشيد جلوه كرد
در شهر كفر مشعل توحيد جلوه كرد
زهرا نهاده دست سر زانوان خويش
قامت خميده تر شده از چند روز پيش
زهرا به ناله، شعله به پروانه مي زند
بر گيسوان سوخته اش شانه مي زند
دستي كشيد برسر گيسوش، گريه كرد
درسوگ زخم گوشه ي ابروش گريه كرد
زهرا به اشك مقنعه نمناك مي كند
خاكستر از محاسن او پاك مي كند
برزخم دست وسينه ي زهرا زده نمك
پيشاني شكسته و لب هاي پر ترك
امشب نه آنكه ارض و سما گريه مي كند
حتي ميان عرش خدا گريه مي كند

شاعر : وحید قاسمی

  • پنج شنبه
  • 30
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 6:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران