به یاد كربلا افتاده ام باز
عنان طاقت از كف داده ام باز
به من ماهی نشان دادند آنجا
كه تا امروز مستم از تماشا
دلم پر می زند هرشب به بامش
سلامم می كند دارالسلامش
دل عاشق ز معشوقش جدا نیست
برایم هیچ جایی كربلا نیست
چه می فهمید از حال دل من
شنیدن كی بود مانند دیدن
من مجنون جز این لیلا ندارم
خدایا تاب تا فردا ندارم
سر عاشق نوازی داشت یارم
دو روزی پرده را برداشت یارم
قرق كرد او حرم را تا بمانم
كنار تربتش شعری بخوانم
نشانم داد مزد نوكری چیست
خریدار دل شیدای من كیست
تهیدستم ولی گنجینه دارم
حسین تازه ای در سینه دارم
شاعر : محمد فخارزاده
- پنج شنبه
- 30
- آبان
- 1392
- ساعت
- 14:6
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد فخارزاده
ارسال دیدگاه