محبت تو به دل لطف کردگار من است
قرار سینه بی صبر و بی قرار من است
تو شاه عالمی و کار توست لطف و کرم
منم گدا و گدایی همیشه کار من است
به جز به اشک عزای تو دیده تر نکنم
که وقت روضه تو چشم اشکبار من است
به وادی غم عشق تو یوسف زهرا
اگر چه در به درم کربلا دیار من است
به جرم عشق تو دیوانه ام خطاب کنند
هزار شکر جنون تو اعتبار من است
حسین زندگی بی تورا نمی خواهم
گرفتم اینکه دو عالم در اختیار من است
به وقت مرگ سرم گر به دامنت باشد
تمام زندگیم وقت احتضار من است
چه خوش بود دم مردن ببینم ای مولا
که همره تو اباالفضل در کنار من است
مرا ز خاموشی قبر وحشتی نبود
چرا که روی تو روشنگر مزار من است
به حشر گرکه بپرسند چه کاره ای گویم
حسینی ام من و این منسب افتخار من است
اگر بهشت برندم و یا که در نارم
به هر کجا که روم یا حسین شعار من است
شاعر : حسین میرزایی
- یکشنبه
- 3
- آذر
- 1392
- ساعت
- 7:41
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حسین میرزایی
ارسال دیدگاه