چشای بارونیمو فرش ضریحت می کنم
دل غمگینمو هم عرش ضریحت می کنم
قول دادی که منو هم تا حرمت راهی کنی
توی دریای جنون قلب منو ماهی کنی
اشکامو جم کن آقا تا که یه روز دریا بشه
شاید این قلب پر از غم ز غمت زیبا بشه
قول دادی پنجره های حرمت رو ببینم
قول دادی یک شب جمعه توی صحنت بشینم
پس چی شد قولایی که دادی به من آقای من
شایدم خط زدیم و یکّی دیگه رفت جای من
نکنه اسم منو از خاطرت بردی آقا
منم آقا همونی که میگنش غلام سیا
قول دادی جارو کنم صحن ابالفضل تو رو
چی میشه به من بگی سمت حرم برو برو ...
نزار این عاشق تو اشک چشاشو بشماره
نزار این پای برهنه قدماشو بشماره
شاعر : جعفر ابوالفتحی
- یکشنبه
- 3
- آذر
- 1392
- ساعت
- 8:8
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
جعفر ابوالفتحی
ارسال دیدگاه