به روی دست غریبی کبوتری پر زد
عدو سه شعبه خود را به حلق اصغر زد
نه اینکه حلق علی را هدو نشانه گرفت
درست تیر سه شبه به قلب مادر زد
چنان سفیدی حنجر زدور پیدا بود
که تیر بوسه ز نرمی زیر حنجر زد
ندیده چشم رباب و سکینه و زینب
به روی دست پدر او چگونه پرپر زد
نمانده کس که بیاید به تشییع اصغر
بنای قبر علی را به دست مضطر زد
شاعر : جواد حیدری
- جمعه
- 11
- آذر
- 1390
- ساعت
- 14:4
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ارسال دیدگاه