ای چرخ سفله تیر تو را صید کم نبود
گیرم عزیز فاطمه سید حرم نبود
حلقی که بوسه گاه نبی بود روز و شب
جای سنان و خنجر اهل ستم نبود
انگشت او به خیره بریدی پی نگین
دیوی سزای سلطنت ملک جم نبود
کی هیچ سفله بست به مهمان خوانده آب؟
گیرم تو را سجیّه ی اهل کرم نبود
داغ غمی کزو جگر کوه آب شد
بیمار را تحمل آن داغ غم نبود
پای سریر زاده ی هند و سر حسین؟
در کیش کفر، سفله چنین محترم نبود!
ای زاده ی زیاد که دین از تو شد به باد
آن خیمه های سوخته بیت الصنم نبود
آتش به پرده ی حرم کبریا زدی
دستت بریده باد نشان بر خطا زدی
شاعر : حجة الاسلام نیر تبریزی
- یکشنبه
- 3
- آذر
- 1392
- ساعت
- 8:29
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حجة الاسلام نیر تبریزی
ارسال دیدگاه