اى كه بعشقت اسير خيل بنى آدمند
سوختگان غمت با غم دل خرمند
هر كه غمت را خريد عشرت عالم فروخت
باخبران غمت بى خبر از عالمند
در شكن طرهات بسته دل عالمى است
و آنهمه دل بستگان عقد گشاى همند
يوسف مصربقا در همه عالم توئى
در طلبت مردوزن آمده با درهمند
تاج سربوالبشر خاك شهيدان تست
كاين شهدا تا ابد فخر بنى آدمند
در طلب اشك ماست رونق مرآت دل
كاين در ر با فروغ پر تو جام جمند
چون به جهان خرمى جز غم روى تو نيست
باده كشان غمت مست شراب غمند
عقد عزاى تو بست سنت اسلام و بس
سلسله كائنات حلقه اين ماتمند
گشت چو در كربلا رايت عشقت بلند
خيل ملك در ركوع پيش لوايت خمند
خاك سر كوى تو زنده كند مرده را
زانكه شهيدان او جمله مسيحا دمند
هردم از اين كشتگان گرطلبى بذل جان
در قدمت جان فشان با قدمى محكمند
سر خداى ازل غيب در اسرار تست
سر تو با سر حق خود ز ازل توأمند
محرم سر حبيب نيست بغير از حبيب
پيك و رسل در ميان محرم و نامحرمند
در غم جسمت «فؤاد» اشك نبارد چرا
كاين قطرات عيون زخم ترا مرهمند
شاعر : فواد کرمانی
- یکشنبه
- 3
- آذر
- 1392
- ساعت
- 8:44
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
فواد کرمانی
ارسال دیدگاه