ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده ای
ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده ای
وز کین چه ها در این ستم آباد کرده ای
کام یزید دادی وز کشتن حسین
بنگر که را به قتل که دلشاد کرده ای
بهر خسی که بار درخت شقاوت است
در باغ دین چه با گل وشمشاد کرده ای
ای زاده زیاد نکرده به هیچ کس
نمرود این عمل که تو شداد کرده ای
در وصفت این بس است که با عترت رسول
بیداد کرده خصم و تو امداد کرده ای
اي حُجّت خداي، که عشقت امان ماست
ذکر تو در محافل روضه نشان ماست
خون گريه کن که ماتم جد غريب توست
يار دل حزين تو آه و فغان ماست
ما را نواي نوحه جد او جانفزاست
الحق که روضه،داروي روح و روان ماست
هرجا که ميرويم دم از عشق ميزنيم
آري حديث مهر تو ورد زبان ماست
پرچم، چراغ، آب، سياهي، کتيبه، اشک
اين ها همه بهانه سر نهان ماست
سرِّ نهان ما که به جز شاه عشق نيست
در قبضه ولايت او جسم وجان ماست
سلطان عشق آبروي عالمين کيست؟
آنکه هماره در گرُوَش آرمان ماست
هستي به دست تو ،دل تو در کف حسين
دست تو بر سر و غم او سايبان ماست
در حال روضه معني هر زمزمه تويي
غمگين مباش زمزمه طرز بيان ماست
ای خدا با تو من امشب سر سودا دارم
شوق دیدار تو در صحنه فردا دارم
تا که جاوید بماند به جهان دین نبی
بهر قربانی او اکبر زیبا دارم
تا کنم پیروی از آن پدر مظلومم
بهر شق القمری حامی و سقا دارم
تا کنم شاد دل فاطمه و قلب حسن
طفل شش ماهه و هم قاسم رعنا دارم
تا که رونق بدههم مستی بازار غمت
خواهر خون جگر و زینب کبری دارم
دخت ویرانه نشین وپسر بیماری
بهر ماندن وسط آتش اعدا دارم
هرکه خواهد که غنیمت ببرد گو آید
کهنه پیراهن و انگشتر اعلاء دارم
سر اگز هست فقط در تو از بهرِ
نیزه و مطبخ وهم دیر نصاری دارم
بهر جانبازی در راه تو تا فردا ظهر
ناله و زمزمه و شیون وغوغا دارم
محسن احمدی
- جمعه
- 11
- آذر
- 1390
- ساعت
- 17:25
- نوشته شده توسط
- مهدی نعمت نژاد
ارسال دیدگاه