فصل خزان، جمالت، لطف بهار دارد
یاد رخت صفای صد لاله زار دارد
روزی که من نبودم مهر تو کرد بودم
روزی که من نباشم دل با تو کار دارد
ای یار عیسوی دم! بی یار نیست یکدم
هر کس که در دو عالم مثل تو یار دارد
بگذار از تو گویم بگذار با تو باشم
گل با همه لطافت، الفت به خار دارد
چون ماه بر فروزد کی آتشش بسوزد؟
آن کاو ز خاک کویت بر رخ غبار دارد
نه با شب است کارش نه روز می شناسد
آن کاو ز موی و رویت، لیل و نهار دارد
شش گوشۀ مزارت در وسعت دل ماست
بالله قسم مزارت در دل مزار دارد
از آب دیدگانش دوزخ شود گلستان
هر کس کز آتش تو در دل شرار دارد
با کرده های زشتم سر تا قدم بهشتم
زوار کربلا کی وحشت ز نار دارد؟
"میثم"! ز میثم آموز آیین دوستی را
کاو وصف دوست بر لب، بالای دار دارد
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- پنج شنبه
- 7
- آذر
- 1392
- ساعت
- 8:10
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه