با غل جامعه در هم بفشارید تنم را
هدف سنگ نمائید ز هر سو بدنم را
میتوان پوست برید از تن رنجور من امّا
نتوان دوخت ز گفتار حقایق دهنم را
لالۀ گلبن مولای جوانان بهشتم
خاک ویرانهسرا کرده خزان یاسمنم را
نیزه و کعب نی و سنگ جفا بود جوابم
سر بازار شنیدند چو مردم سخنم را
راز مظلومیم آن روز شود بر همه ظاهر
که پس از مرگ برآرند ز تن پیرهنم را
هدفم نشر پیام پدرم بود در این ره
که عدو کرد هدف دست و سر و پا و تنم را
به همه خلق بگوئید که با پیکر عریان
بوریائی کفن آمد پدر بی، کفنم را
نظم «میثم» همه جوئید و به هر بیت بخوانید
قِصّۀ غُصّه و اندوه و ملال و محنم را
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- شنبه
- 9
- آذر
- 1392
- ساعت
- 5:45
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه