با سر پاک تو آنان که تجارت کردند
در دو دنیا به تو سوگند خسارت کردند
اُف بر آن مردم بی رحم که در کرببلا
خنده کردند و به قتل تو نظارت کردند
آسمان تیره ز آه دل طفلان تو شد
تا سرت را به روی نیزه زیارت کردند
ما نبودیم اسیران عدو در ره شام
بلکه آنان همه اعلام اسارت کردند
گاه در شام به اشک غم ما خندیدند
گاه با چوب ستم بر تو جسارت کردند
من گرفتم ز عدو عاقبت آن پیرهنی
کز تنت ای گل پرپر شده غارت کردند
کو زبانی که «وفائی» کند این قصه بیان
هر چه گفتند از این غُصه اشارت کردند
شاعر : سید هاشم علوی
- شنبه
- 9
- آذر
- 1392
- ساعت
- 6:22
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه