نوحه
(به سبك سبک منم آواره بین کوفه)
نرفته از یادم نگاهت ، خودم دیدم در قتلگاهت
گرفته نیزه راهِ آهت ، پدر جان
پٌر از خون شد ناگه دهانت ، ز هم وا میشد استخوانت
ز بس با پا دادند تکانت ، پدرجان
واویلا ، ضریح تنت زیر دست و پا بود
سرِ غارت پیرهن دعوا بود
سر از تن جدا بود
به خاک صحرا ، پاشیده پیکرت
به روی نیزه ، آواره شد سرت
جدا جدا شد ، رگهای هنجرت
یابن الزهرا ، مظلوم کربلا
******
امان از شام و کوچه هایش ، دهان هرز و بچه هایش
یهودی های بی حیایش ، واوایلا
بگویم سر بسته کلامی ، به ماها شد بی احترامی
نگاه معنی دار شامی ، واویلا
واویلا ، سرت را روی نیزه ها رقصاندند
به روی هوا آنقدر چرخاندند
که عقده نشاندند
قیامتی شد ، بر پا میان ما
به پیش چشم ، ترسان بچه ها
سرِ تو افتاد ، در زیر دست و پا
یابن الزهرا ، مظلوم کربلا
******
امان دوازه ساعات ، تماشا شد ناموس سادات
گذر کردیم باچه مکافات ، واویلا
به محملها پنجه کشیدند ، به دورِ سرها می دویدند
ز بسکه نامرد و پلیدند ، واویلا
واویلا ، یکی زد صدا زخمیان خیبر
بگیرید همه انتقام خیبر
خصوصا از آن سر
تمام سرها ، در کوچه هاشکست
شرار آتش ، بر جان ما نشست
دو چشم خود را ، سقا به نیزه بست
یابن الزهرا ، مظلوم کربلا
شاعر : قاسم نعمتی
- شنبه
- 9
- آذر
- 1392
- ساعت
- 7:49
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه