هرگز ز یاد من نرود آن جفای شمر
بر روی پیکرت همه بودند،سوای شمر
آن خنجری که بود به روی گلوی تو...
انقدر که کند بود درآمد صدای شمر
دیدم که بود حنجر تو زیر دست شمر
دیدم که بود صورت تو زیر پای شمر
دل رحم تر بود دل بی رحم حرمله
ای کاش که حرمله آید به جای شمر
هر دفعه که سر تو ز نیزه زمین فتاد
در بین قافله شدم انگشت نمای شمر
شاعر : یاسین قاسمی
- شنبه
- 9
- آذر
- 1392
- ساعت
- 12:3
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
یاسین قاسمی
ارسال دیدگاه