ديگر سپاه و لشكري و ياوري نماند
ديگر براي اهل حرم اختري نماند
هفده ستاره همره خورشيد روي ني
ديگر براي اهل حرم حيدري نماند
از ضرب سنگ و نيزه و از ظلم نعل ها
ديگر براي دفن ، خدا پيكري نماند
از جنگ سخت بر سر آن كهنه پيرهن
معلوم شد براي تو انگشتري نماند
اما براي اهل حرم شام واقعه
جز اشك و آه و ناله ره ديگري نماند
دارد رباب زمزمه آزاد گشته آب
اما هزار حيف ، دگري اصغري نماند
شاعر : رضا شریفی
- شنبه
- 9
- آذر
- 1392
- ساعت
- 12:9
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
رضا شریفی
ارسال دیدگاه