• پنج شنبه 13 اردیبهشت 03


شعر شهدای مفقود الاثر -( گلی به دست تو دیدیم و کوله ای بر دوش )

9313
9

گلی به دست تو دیدیم و کوله ای بر دوش
 هنوز مانده سخن های آخرت در گوش
و کفش های تو را مادرت چه محکم بست
 نیامدید چرا کفش های خاکی پوش؟
چه رودها که به پشت سرت گریسته شد
 و خشک شد دلمان ای سوار ابر فروش!
و دفتر غزلم نذر غیرتت ای مرد!
 که از هجوم کلاغان رسیده بود به جوش
در آن شبی که تو رفتی تمام شهر شنید
 که خواند ساقی کوثر: بیا عزیز و بنوش!
ببین برای تو امشب کلاه می بافم
 به یاد کودکی ام، مهربان بیا و بپوش
به خاک جبهه قسم خورده ام که می آیی
 و عشق گفته بزرگ است این قسم! خاموش!
و از تمام تو ای بیکران، برایم ماند
 کلاه پشمی بی سر... و کوله ای بی دوش

 

  • دوشنبه
  • 11
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 16:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران