با دست می گردم به دنبال سر تو
سوئی دارد چشم ناز دختر تو
از بس که سیلی خورده ام از این و از آن
من گشته ام همتای زهرا مادر تو
دیگر توان راه رفتن هم ندارم
شاهد بود بر ماجرایم خواهر تو
با دیدن وضع تو ؛ درد از خاطرم رفت
ای سر بگو با دخترت کو پیکر تو ؟
از ضرب سنگ و خیزران ؛ افتادن از نی
بابا بهم خورده نما و منظر تو
از بس که جایت روی هر نیزه عوض شد
افتاده جای نیزه ها بر حنجر تو . . .
شاعر : رضا رسولی
- سه شنبه
- 12
- آذر
- 1392
- ساعت
- 16:48
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
رضا رسولی
ارسال دیدگاه