• یکشنبه 16 اردیبهشت 03


شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( چقدر منتظرم آن جمال نیکو را )

1603
1

 چقدر منتظرم آن جمال نیکو را
چقدر منتظرم تا ببینم آن رو  را
توان پر زدنم رفته کم کم از دستم
خدا توان بده امشب پر پرستو  را
چراغ چشم من انگار رو به خاموشی است
پدر کجاست ببیند دو چشم کم سو را
تمام زخم تنم خوب می شود  بابا
اگر به من بگشایی نگاه جادو  را
به وقت خواب سر من دمی نخورده زمین
همیشه بالش من کرده عمه زانو  را
برای چشم عمویم چقدر دلتنگم
خدا کند که پدر جان بیاورد او  را
تمام پیکر این شهر را بلرزانم
اگر به روی لب آرم دم هوالهو  را
هنوز عطر تنت مانده در مشام دلم
نمی دهم به دو عالم شمیم این بو  را
شبی که گم شدم و بین راه جا ماندم
کشیدم آه و خدا هم رسانده بانو را
به روی دامن او سیر گریه می کردم
به دست خسته گرفته غبار این مو  را
صدای نعره ای آمد دل مرا لرزاند
رسید مرد سواری گرفت گیسو  را
به پای جنگی خود روی بازویم می زد
چنان زده که زدم قید دست و بازو  را
به دور دست نحیفم گرفت شلاقش
کشیده دور مچم نقش یک النگو  را
به ابرویت قسم ای آبروی دین خدا
گرفته ضربۀ او گوشه های ابرو  را
همین قَدَر به تو گویم که وای پهلویم
به شال کهنه ای بستم تمام پهلو  را
تمام خواهشم این است عمه بنویسد
به روی سنگ مزارم، شهید عاشورا
 

شاعر : مجتبی شگریان همدانی

  • شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 7:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران