• پنج شنبه 1 آذر 03


شعر زبانحال حضرت رقیه با عنوان نامحرما و اهل حرم- (نمیتونم دیگه صدات بزنم از بس که گرفته صدام)

2957
4

نمیتونم دیگه صدات بزنم از بس که گرفته صدام
نمیتونم پابه پای تو که بیام آخه آبله داره پاهام
هر شب هق هق میکردم
دیگه داشتم دق میکردم
حالا که با سر به پیشم اومدی
پروانه وار دور طبق میگردم
تنها گیر آوردنت میدونستن مادر نداری
تنها گیر آوردنت فکر کردن خواهر نداری
چشمای خیس منو تو نگاه کن یکی اشک یکی خونه
ولی موهامو نگاه نکن کمی سوخته کمی پریشونه
کاش از ناقه نمی افتادم
کاش میرسیدی به فریادم
اون لحظه ای که جون دادم
زجر میخندید به فریادم
تنها گیر آورد منو تا که تونست منو میزد
تنها گیر آورد منو مثه فاطمه منو میزد
نپرس ازم چرا گوشم مجروحه گوشوارمو یکی کشیده
معجرمو بردن  ولی یه تار مومو بابا هیشکی  ندیده
کاش که حرمت نگه میداشتن
رو گونم رد دست گذاشتن
سرا تا که روی نی بالا رفت
پا رو چادر زینب گذاشتن
تنها مونده بود حرم نه علم بود و نه صاحب علم
تنها مونده بود حرم نامحرما و اهل حرم

  • شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 10:22
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن هاشمی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



فهیمه

عالی
زجر اور وقتی دختر خانمی ببینی بی حجاب تو جامعه است از عاشورا درس بگیرید تاکی میخواهید در خواب خرگوشی باشید وقت بیدار شدن رسیده

یکشنبه 17 آذر 1392ساعت : 21:07

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران