• دوشنبه 3 دی 03

 اصغر چرمی

شعر شب سوم حضرت رقیه(س) -( ز بعد هجر تو دیگر ز زندگی سیرم )

1996
0

ز بعد هجر تو دیگر ز زندگی سیرم
ببین به چشم پر از خون که من زمین گیرم
به جان عمه ی از غم خمیده ام سوگند
اگر که دیر بیایی خرابه می میرم
تمام اهل خرابه به خویش می گویند
برای دیدن بابا بهانه می گیرم
از آن زمان که فتادم به ضربه ای از پا
به عمه گفته ام ای وای دست و پا گیرم
شنیده ام که پدر قصد دیدنم دارد
گمان کنم خبرش کرده اند دلگیرم
سه سال زندگیم شد شبیه سیصد سال
گواه حرف من است ماجرای تغییرم
صدای صوت پدر مانده در دل تنگم
همان که از غم او دیگر از جهان سیرم
از آن دمی که به روی عمو نظر کردم
میان قلب من است بانگ صوت تکبیرم
ز خواب خوش که پریدم به عمه ام گفتم
گمان کنم که وصال است شرح تعبیرم
میان کوچه و بازار ناسزا می گفت
همان حرامی ملعون که کرد تکفیرم
هنوز مانده ام از این که با چه جرمی او
به کنج خانه ی مخروبه کرده زنجیرم
مگر نه این که بُوَد جد من نبی الله؟
منم نشانه ی قرآن منم که تطهیرم
کجاست ساقی عطشان لشگر بابا؟
ببیندم که چگونه به موج تحقیرم
چه گویم از غم هجران طفل شش ماهه
که بغض تشنگی او شده گلو گیرم
بپرس ای پدر از شامیان بی انصاف
بجز محبت زهرا چه بوده تقصیرم
به قد خم شده و رنگ زرد من پیداست
شهادت است ، در این خرابه تقدیرم

شاعر : اصغر چرمی

  • یکشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 6:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران