كربلای معلی
شور
منـو کربلا ببر که خـیلی دیـره
از فـراق حرمـت دلم می گیـره
به خودت قسم آخر یه روز میمیره
دلی که کنار شش گوشه ت اسیره
به خدا برات تنگه ، دل دیوونم ارباب
آقا به جون زینب ، این دل و دریاب
حسین ، وای
******
دلامون با عشق تو بها می گیره
با نگات رنگ و بوی خدا می گیره
ما با ذکر یا حسین تا شور می گیرم
روضه مون شمیم کربلا می گیره
هوایی شده قلبم ، به هوای شش گوشه
وعده ی ما اربعین ، پای شش گوشه
حسین ، وای
******
بـودم از بچـگیام سیـنه زن تـو
به فـدای پیـکر بـی کفن تو
شاید اشکای منم باشه آقا جون
مرهمی برای زخمای تن تو
آیه های غربت رو ، روی نیزه ها خوندی
سه روز و سه شب ارباب ، بی کفن موندی
حسین ، وای
******
وقتی حرف علقمه ست چشا یه دریاس
می شه هیئت دوباره باغ گل یاس
عطر و بوی فاطمه می گیره هر وقت
می خونیم از دستای رشید عباس
مددِ ابوفاضل ، دوباره هوائیم کرد
به دل مـن افتاده ، کربلائیم کـرد
حسین ، وای
شاعر : یوسف رحیمی
- یکشنبه
- 17
- آذر
- 1392
- ساعت
- 7:22
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
یوسف رحیمی
ارسال دیدگاه