سبک:چرا ز دخترت نمی گیری خبر
آقای من ای مقتدای بی حبیب
بودی تو حتی توی خونتم غریب
گرچه به غیر از غصه چیزی ندیدی
تو جواب کنایه ها می خندیدی
من بمیرم برات آقای من کارشونه زخم زبون زدن
تو مدینه راحت نذاشت تو رو کینه ی یه بیوه زن
غریب آقام غریب آقام آقام
آقای من تو مدینه قدت خمید
کی جانماز و از زیر پاهات کشید
دلت اسیر زخم طعنه ها شده
روی مغیره به روی تو وا شده
کنایه هاش شده گزنده و راه تو رو همش می بنده و
هی میاره باز اسم مادرت پیش تو می خنده و
غریب آقام غریب آقام آقام
شاعر : رضا تاجیک
- دوشنبه
- 18
- آذر
- 1392
- ساعت
- 12:8
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه